جدول جو
جدول جو

معنی چوب جارو - جستجوی لغت در جدول جو

چوب جارو
هر یک از ساقه های گیاه جارو که برای روفتن بهم دسته کنند
لغت نامه دهخدا
چوب جارو
(بِ)
چوب راستی که بدستۀ جارو بندند و آن را در دست گیرند و جارو کشند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چوب کاری
تصویر چوب کاری
کسی را با چوب زدن، کتک زدن کسی با چوب، کنایه از شرمسار ساختن با محبت بیش از حد، شغل چوب کار، نجاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوب کار
تصویر چوب کار
نجّار، آنکه اشیای چوبی درست می کند، درودگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوب دار
تصویر چوب دار
کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است، گله دار، گوسفنددار، گرزدار، چوبک زن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
پاره ای چوب. تراشه و قطعه ای از چوب. (ناظم الاطباء). گفتند بر سر آب میروی گفت چوب پاره ای بر آب برود. (تذکره الاولیاء). لهاز، چوب پاره ای که بدان سوراخ تبر و چرخ چاه را تنگ کنند. (منتهی الارب) ، مالۀ برزیگران که بدان زمین شیار کرده را هموار سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آنچه بدان چوب را بکاوند، کاوندۀ چوب، عتله، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا